شب آرزوها

نازنین ،از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم/ تا میتونی مثه آتیش بسوزونم ، بسوزونم

شب آرزوها

نازنین ،از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم/ تا میتونی مثه آتیش بسوزونم ، بسوزونم

بازهم نازنین

نازنین یه گوشه از دلم افتاده تو اون چال ناز گوشه ی صورتت که وقت خنده های جادوئیت منو دیوونه میکنه . بدجور گیره دلم . به دادش برس . درش نیار رهاش نکن بذار همونجا برات پر پر بزنه و بدونه که تو هم یه کوچولو دوستش داری بدونه که اون گوشه های قلبت یه خونه ی کوچیک داره یه خونه ی کوچیک که بساط عشق تو رو توش به پا کنه . بدونه که میشه گاهی شونه های مردونه ی تو همدمی براش باشه که سرشو روش بگذاره از تو لبریز بشه از تو از تو از تو  

بدونه که تو چشم تو براش یه نگاه آشنا هست بدونه که تو صدای تو میتونه اسم خودشو بشنوه .  

بدجور گیره دلم نازنین به دادش برس . اما رهاش نکن . قلب من بدون عشق تو بدون یاد تو می میره .  

آنچه در من نهفته دریاییست

نظرات 1 + ارسال نظر
مهراب جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ http://mehrab.blogsky.com

سلام عزیز

یه شعر با عنوان معجزه ی تبسم رو وبم گذاشتم

لطفآ بخون مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد